۲۳ مدل بازاریابی مهمی که باید بدانید

آیا تا به حال در جایی به عبارت “مدل بازاریابی” برخورد کرده‌اید و از خودتان پرسیده‌اید که مدل بازاریابی چیست؟ در این مطلب یک راهنمای کامل و ضروری در مورد تمامی مدل‌های بازاریابی تهیه کرده‌ام که به شما کمک می‌کند تا با شناخت آن‌ها، فعالیت موثرتری در حوزه مارکتینگ داشته باشید.

مدل مارکتینگ چیست؟

مدل‌های بازاریابی ابزارهای مفیدی برای ساختاردهی ایده‌های تجاری و برقراری ارتباط موثر استراتژی‌های فروش هستند. صرف نظر از مدلی که برای کسب‌وکار خود انتخاب می کنید، یک مدل بازاریابی پویا می‌تواند ابزاری ضروری در پیش‌بینی موفقیت شرکت شما باشد. از آنجایی که مدل های بازاریابی بسیار زیادی وجود دارد، ممکن است لازم باشد چندین مدل را قبل از پیدا کردن مدلی که متناسب با اهداف و نیازهای کسب‌وکارتان باشد بررسی کنید. در ادامه، ۲۳ مدل مختلف بازاریابی را تعریف می‌کنیم که به شما کمک می‌کند بهترین استراتژی را برای خود و کسب‌وکارتان انتخاب کنید.

مدل مارکتینگ چیست

۱.       مدل بازاریابی تجزیه و تحلیل PESTLE: عوامل سیاسی، اقتصادی، اجتماعی فرهنگی، فنی، حقوقی و محیطی

تجزیه و تحلیل PESTLE (مدل پستل) به کسب‌وکارها کمک می‌کند تا عوامل خارجی را درک کنند که بر موفقیت و رشد آنها تأثیر گذار هستند. در نتیجه، برنامه‌ریزی استراتژیک مرتبط با زمان‌بندی عرضه محصول، انجام حرکات تجاری بزرگ و دیگر موارد را ترغیب و تشویق می‌کند. این عوامل، توصیف‌کننده محیط یک کسب‌وکار را هستند و شامل شرایط سیاسی، اقتصادی، اجتماعی-فرهنگی، فناوری، حقوقی و محیطی آن می‌شوند.

فرانسیس جی. آگیلر (Francis J. Aguilar)، استاد مدرسه بازرگانی هاروارد، به عنوان خالق این مدل بازاریابی شناخته می‌شود – که در کتاب خود با عنوان اسکن محیط کسب‌وکار در مورد آن صحبت کرده است. آگیلار از آن به عنوان مدل ETPS یاد کرده که عوامل محیطی گسترده‌ای را پوشش می‌دهد، از جمله عوامل اقتصادی، فنی، سیاسی و اجتماعی. با این حال، مخفف این مدل در طول زمان تغییر کرد و از ETPS به STEP (فرایند ارزیابی روند استراتژیک) به STEPE (اجتماعی، فنی، اقتصادی، سیاسی و زیست محیطی) رسید و در نهایت به PESTLE (عوامل سیاسی، اقتصادی، اجتماعی فرهنگی، فنی، حقوقی و محیطی) تبدیل شد.

۲.      مدل تحلیل ماتریس آنسوف: بازارهای موجود در مقابل بازارهای جدید و محصولات موجود در مقابل محصولات جدید

مدل Ansoff که به نام خالق روسی-آمریکایی خود، ایگور آنسوف (Igor Ansoff)، نامگذاری شده است، یک قالب شبکه‌ای است که به بازاریابان و مدیران کمک می‌کند تا بهترین راه را برای رشد در بازار رقابتی انتخا کنند.

برای این منظور، مدل آنسوف چهار استراتژی رشد را در یک شبکه ترسیم می‌کند:

  • نفوذ در بازار شامل رشد در بازاری است که در آن محصولات/خدمات یک کسب‌وکار از قبل با استفاده از استراتژی‌هایی مانند افزایش تبلیغات و کاهش قیمت وجود دارد.
  • توسعه بازار زمانی است که یک کسب‌وکار از محصولات/خدمات فعلی خود برای رشد در یک بازار جدید، یعنی بازاریابی در بازارهای خارجی استفاده می‌کند.
  • استراتژی توسعه محصول زمانی است که یک کسب‌وکار محصولات/خدمات جدیدی را برای بازار موجود ایجاد می‌کند.
  • تنوع شامل رشد یک کسب‌وکار به یک بازار جدید با یک پیشنهاد جدید است. متنوع‌سازی محصولات یا خدمات مخاطره‌آمیزترین راهبرد در بین چهار استراتژی است.

از آنجایی که ماتریس آنسوف به کسب‌وکارها کمک می‌کند تا فرصت‌های توسعه و رشد درآمد را ارزیابی کنند، به نام شبکه توسعه محصول/بازار نیز شناخته می‌شود می‌شود.

معمولاً برای طوفان فکری و ارزیابی استراتژی‌ها و کمپین‌های بازاریابی استفاده می‌شود.

۳.      سیستم برنامه‌ریزی SOSTAC® PR Smith: تجزیه و تحلیل موقعیت، اهداف، استراتژی، تاکتیک‌ها، اقدامات و کنترل

سیستم برنامه‌ریزی SOSTAC® PR Smith:

سیستم برنامه‌ریزی SOSTAC در دهه ۱۹۹۰ و بر اساس شش جنبه بازاریابی PR Smith توسعه یافت:

  • موقعیت یا جایی که یک کسب‌وکار در حال حاضر در آن قرار دارد
  • اهداف یا جایی که یک کسب‌وکار می‌خواهد کسب کند
  • استراتژی یا این که چگونه یک کسب‌وکار می خواهد به هدف برسد
  • تاکتیک‌ها یا راه‌هایی که یک کسب‌وکار به اهداف خود می‌رسد
  • اقدام یا اقداماتی که باید انجام داد تا یک کسب‌وکار به جایی برسد که می‌خواهد باشد
  • کنترل یا ارزیابی پس از اجرای استراتژی، پاسخ دادن به اینکه چگونه یک کسب‌وکار به آنجا رسیده است

با توجه به این که چگونه چارچوب SOSTAC به ایجاد برنامه ‌ای تاکتیکی کمک می‌کند، نه تنها برای برنامه‌ریزی تجاری بلکه در زندگی شخصی نیز استفاده می‌شود. در مارکتینگ، متخصصان بازاریابی فردی نیز می‌توانند از آن استفاده کنند – به عنوان مثال، بازاریابان ایمیل و رسانه‌های اجتماعی.

۴.      چارچوب ۵ نیروی رقابتی پورتر: تهدید ورودی‌های جدید، تهدید محصولات جایگزین، قدرت چانه‌زنی خریدار، قدرت چانه‌زنی تامین‌کننده و رقابت میان رقبای صنعت

چارچوب 5 نیروی رقابتی پورتر

چارچوب ۵ نیروی مایکل پورتر ابزاری موثر برای کمک به کسب‌وکارها در تحلیل چشم‌انداز رقابتی خود با استفاده از پنج عنصر کلیدی است که شدت بازار را تعیین می‌کند. این چارچوب‌ها شامل موارد زیر است:

  • رقابت میان رقبای صنعت: شامل تعداد رقبای مستقیم و غیرمستقیم یک کسب‌وکار است.
  • تهدید محصولات جایگزین: محصولات معقول‌تر دیگر یا دارای کاربری آسان‌تر که بازار هدف می‌تواند از آن‌ها استفاده کند.
  • قدرت چانه‌زنی خریداران: به این معناست که مشتریان چقدر می‌توانند بر سر قیمت‌گذاری محصول یا خدمات مذاکره کنند (کسب‌وکارهای مبتنی بر خدمات معمولاً مشتریانی با قدرت چانه‌زنی بالاتر دارند)
  • تهدید تازه‌واردان به بازار: با توجه به آسانی ورود کسب‌وکارهای جدید به بازار تعیین می‌شود.
  • قدرت چانه‌زنی تامین کنندگان: معیاری از تامین‌کنندگان در دسترس شما که کمک می‌کند به جای درآمد، روی هزینه‌های خود متمرکز باشید.

۵.      تجزیه و تحلیل SWOT: نقاط قوت، نقاط ضعف، فرصت‌ها و تهدیدها

تجزیه و تحلیل SWOT

تجزیه و تحلیل SWOT که توسط آلبرت اس. هامفری (Albert S. Humphrey) به وجود آمده است، یکی دیگر از مدل‌های بازاریابی مبتنی بر شبکه است و برای تجزیه و تحلیل نقاط قوت و ضعف داخلی یک کسب‌وکار و فرصت‌ها و تهدیدهای خارجی آن استفاده می‌شود.

مدل SWOT به کسب‌وکارها کمک می‌کند تا کارهای خود را با تجزیه و تحلیل ساده و در عین حال موثر خود برنامه‌ریزی کنند.

تجزیه و تحلیل SWOT به لطف مفید بودن آن در کمک به درک میزان احتمال برنده شدن در موضوعی، عموماً در توفان‌های فکری استفاده می‌شود.

۶.      مدل بازاریابی چارچوب ۷S مکنزی: ساختار، استراتژی، مهارت‌ها، کارکنان، سبک، سیستم‌ها و ارزش‌های مشترک

مدل بازاریابی چارچوب 7S مکنزی

مدل McKinsey 7S (7 اس مکنزی) یک ابزار سازمانی تجاری است که توسط ۳ مشاور تجاری به نام‌های رابرت اچ واترمن (Robert H. Waterman)، جی آر (Jr) و تام پیترز (Tom Peters) توسعه یافته است.

این مدل به ارزیابی سلامت و شانس موفقیت آینده شرکت بر اساس قدرت ساختار داخلی آن کمک می‌کند.

این ساختار داخلی، به نوبه خود، توسط هفت عنصر زیر از یک شرکت تعیین می‌شود و بر اساس سهولت مدیریت به عناصر سخت و نرم تقسیم می‌شوند:

  • ساختار (Structure)
  • استراتژی (Strategy)
  • سیستم‌ها (Systems)
  • مهارت‌ها (Skills)
  • سبک (Style)
  • کارکنان (Staff)
  • ارزش‌های مشترک (Shared values)

۷.      مدل آمیخته بازاریابی (۷P بازاریابی): محصول، قیمت، مکان، تبلیغات، بسته‌بندی، موقعیت، افراد

مدل آمیخته بازاریابی (7P بازاریابی)

یکی دیگر از مدل‌های ضروری در این فهرست از مدل‌های بازاریابی، مدل «Ps of Marketing» یا آمیخته بازاریابی است که در اصل توسط ای جروم مک‌کارتی (E. Jerome McCarthy) ایجاد شده است. مک کارتی «۴Ps of Marketing» که سرواژه محصول، قیمت، مکان و تبلیغات اصلی را ایجاد کرد.

بعدها، بومز (Booms) و بیتنر (Bitner) مدل اصلی را تغییر دادند تا ۳P دیگر از جنبه خدمات یک تجارت، یعنی شرکت‌کنندگان (Participants)، شواهد فیزیکی (Physical evidence) و فرآیندها (Processes) را اضافه کنند.

در ادامه، این موارد دوباره به روز شدند تا ترکیب فعلی ۷P را به شما ارائه دهند:

  • محصول (Product)
  • قیمت (Price)
  • محل (Place)
  • پروموشن (Promotion)
  • بسته‌بندی (Packaging)
  • تثبیت موقعیت (Positioning)
  • مردم (People)

این مدل بازاریابی ۷P به کسب‌وکارها کمک می‌کند تا مسائلی را که بر بازاریابی محصولات و خدمات آنها تأثیر می‌گذارد، شناسایی کنند. از آنجایی که این ۷Pها نسبتاً سریع تغییر می‌کنند، بهتر است مرتباً آنها را مرور کنید تا مطمئن شوید که بهترین نتایج ممکن را به دست می‌آورید.

۸.      مدل بازاریابی چارچوب STP: بخش‌بندی، هدف‌گذاری و موقعیت‌یابی

مدل بازاریابی چارچوب STP

فیلیپ کاتلر (Phillip Kotler)، استاد دانشگاه نورث وسترن آمریکا، چارچوب STP را برای کمک به کسب‌وکارها در شناسایی بازار هدف خود ابداع کرد.

این مدل بر اساس سه مرحله کلیدی است:

  • تقسیم‌بندی (Segmentation): بخش هایی از مشتریان را مشخص کنید که متناسب با محصول شما هستند.
  • هدف‌گذاری (Targeting) سازماندهی و اولویت‌بندی بخش‌های هدف است.
  • موقعیت‌یابی (Positioning) محصول خود را برای هر بخش هدف خاص بازاریابی کنید.

این مدل به شما کمک می‌کند تا بررسی کنید که محصولات یا خدمات شما چقدر با بازار هدف مطابقت دارند و چقدر ارزش آنها را به بخش‌های خاص مشتری منتقل می‌کنید.

۹.      نقشه موقعیت نام تجاری (ادراکی): کیفیت بالا در مقابل کیفیت پایین و قیمت بالا در مقابل قیمت پایین

نقشه موقعیت نام تجاری

نقشه موقعیت‌یابی برند، نحوه درک (در مورد نظر و احساس) مشتریان هدف شما را به تصویر می‌کشد.

نه تنها نقشه ادراکی به برندسازی کمک می‌کند، بلکه به بازاریابان کمک می‌کند تا دیدگاه مشتریان را نسبت به یک محصول تعیین کنند. در نتیجه، این مدل معمولاً به عنوان نقشه موقعیت‌یابی محصول (product positioning map) نیز شناخته می‌شود.

اهمیت این مدل مارکتینگ در این است که به مخاطبان هدف شما توضیح می‌دهد که چرا پیشنهاد شما بهترین انتخاب برای آنها است و چه چیزی شما را از سایرین متمایز می‌کند. موقعیت‌یابی برند اگر به‌درستی انجام شود، به کسب‌وکارها کمک می‌کند تا قیمت‌گذاری خود را توجیه کنند.

۱۰.    مدل بازاریابی USP: پیشنهاد فروش منحصربه‌فرد

مدل بازاریابی USP

پیشنهاد فروش منحصربه‌فرد (USP) که به عنوان پیشنهاد ارزش منحصربه‌فرد (UVP) نیز شناخته می‌شود، یک بیانیه تقطیر شده است که نقطه فروش محصول یا خدمت شما را توضیح می‌دهد.

Rosser Reeves، یک بازاریاب آمریکایی پیشگام در تبلیغات تلویزیونی، این اصطلاح را ابداع کرد و براساس آن توضیح داد که چرا مشتریان باید محصول یا خدمات شما را بخرند و در عین حال چطور همین مشتریان تشخیص می‌دهند که شما در چه موردی از رقبا بهتر هستید.

۱۱.     مدل AIDA: آگاهی، علاقه، میل و اقدام

مدل AIDA

مدل آیدا (AIDA) در بازاریابی یک مدل سلسله مراتبی از تاثیراتی است که توسط تاجر آمریکایی، Elias St. Elmo Lewis ایجاد شده است تا مراحلی را که مشتری در طول فرآیند خرید طی می‌کند، توضیح دهد.

مدل به موارد زیر تقسیم می شود:

  • آگاهی (Awareness) یا یادگیری در مورد محصول، از طریق تبلیغات یا بازاریابی ارگانیک.
  • علاقه (Interest)  یا علاقه به یادگیری و تعامل با یک محصول یا خدمات.
  • تمایل (Desire) یا ارتباطی که یک مشتری بالقوه با محصول شما ایجاد می‌کند، به طوری که آنها احساس “نیاز” به آن می‌کنند.
  • اقدام (Action) یا زمانی که مشتری مستقیماً از شما خرید می‌کند یا شروع به تعامل با کسب‌وکار شما می‌کند (مثلاً با استفاده از مدل فریمیوم)

۱۲.    مدل هوک در بازاریابی: ماشه، اقدام، پاداش متغیر و سرمایه گذاری

مدل هوک

نیر ایال (Nir Eyal) نویسنده، کارآفرین و اقتصاددان رفتاری، مدل هوک (Hook) را برای کمک به کسب‌وکارها در ساخت محصولات عادت‌ساز ایجاد کرد.

در قلب این مدل، طراحی قابلیت استفاده است که تعیین می‌کند طراحی محصول چگونه رفتار خاص را در چهار مرحله تشویق می‌کند:

  • محرکی برای ترغیب مردم به استفاده از محصول.
  • اقدامی که محرک را ارضا می‌کند.
  • پاداش – ماهیت متغیر – برای عمل.
  • سرمایه‌گذاری که کاربر را وادار می‌کند دوباره روی محرک کلیک کند.

۱۳.     مدل Race در بازاریابی: رسیدن، عمل، تبدیل و تعامل

مدل Race در بازاریابی

مدل RACE توسط دکتر Dave Chaffey، یکی از بنیانگذاران شرکت مشاوره دیجیتال مارکتینگ Smart Insights، معرفی شد. این مدل، چارچوبی برای برنامه‌ریزی استراتژیک فعالیت‌های بازاریابی مانند ایجاد طرح‌های روابط عمومی است.

چهار گام برداشته شده به‌عنوان بخشی از چارچوب، یعنی Reach، Act، Convert و Engage (رسیدن، عمل، تبدیل و تعامل)، با هدف کمک به کسب‌وکارها در تعامل با مشتریان در مراحل مختلف سفرشان است.

۱۴.    معیارهای Pirate AARRR: اکتساب، فعال‌سازی، حفظ، ارجاع و درآمد

معیارهای Pirate AARRR

چارچوب AARRR شامل مجموعه‌ای از معیارهای رفتاری است که کسب‌وکارهای محصول محور باید برای بهبود بازاریابی و مدیریت محصول ردیابی کنند.

این نام اختصاری توسط دیو مک کلور (Dave McClure)، سرمایه‌گذار شرکت Silicon Valley ، و موسس ۵۰۰ استارت‌آپ ، ایجاد شد.

این معیارها عبارتند از:

  • کسب یا آگاهی (Acquisition) برای تعیین این که مردم چگونه استارت آپ را کشف می‌کنند.
  • فعال‌سازی (Activation) برای ارزیابی این که آیا افراد در حال برداشتن گام‌هایی هستند که شرکت از آنها انتظار دارد یا خیر.
  • حفظ (Retention) برای بررسی این که آیا کاربران به طور مداوم با محصول درگیر هستند یا خیر.
  • ارجاع (Referral) برای بررسی این که آیا کاربران راضی در مورد محصول صحبت می کنند یا خیر.
  • درآمد (Revenue) برای درک این که آیا کاربران مایل به پرداخت وجه برای محصولات پولی هستند یا خیر.

۱۵.    مدلسازی قیف بازاریابی: TOFU، MOFU، BOFU

مدلسازی قیف بازاریابی

قیف بازاریابی به صورت بصری نشان می‌دهد که مشتریان بالقوه چگونه در سفر مشتری خود با کسب‌وکار شما گام برمی‌دارند.

سه مرحله کلیدی در قیف عبارتند از:

  • بالای قیف (Top of the funnel) برای کمک به مشتریان احتمالی در شناسایی مشکل خود.
  • وسط قیف (Middle of the funnel) برای چشم‌اندازهای آگاه از مشکل بازار در مورد محصول/خدمت شما.
  • پایین قیف (Bottom of the funnel) برای تشویق مشتریان نزدیک به خرید در مورد پیشنهاد شما.

شما می‌توانید از مدل قیف بازاریابی برای برنامه‌ریزی استراتژی‌های خود برای جذب، تعامل و تبدیل مشتریان بالقوه با استفاده از مواد بازاریابی مختلف استفاده کنید.

۱۶.    چارچوب BANT: بودجه، اختیار، نیاز و زمان

چارچوب BANT

چارچوب BANT که توسط شرکت IBM در دهه ۱۹۵۰ برای شناسایی فرصت‌ها ایجاد شد، روشی برای کمک به کسب‌وکارها برای واجد شرایط بودن سرنخ‌ها (افراد علاقه مند به کار با تجارت شما) است.

شناخت ‌ای واجد شرایط به نوبه خود به شما کمک می‌کند تا سرنخ‌های مناسب را اولویت‌بندی کنید. در اینجا نحوه کمک این چارچوب به سرنخ آمده است:

  • بودجه (Budget): آیا کسب‌وکار بودجه لازم برای همکاری با شما/خرید از شما را دارد؟
  • قدرت (Authority): آیا شخصی که با او صحبت می‌کنید، صلاحیت تصمیم‌گیری خرید یا حداقل تأثیرگذاری بر آن تصمیم را دارد؟
  • نیاز (Need): کدام مشکلات تجاری را می‌توانید کاهش دهید و نیازها را برطرف کنید؟
  • زمان‌بندی‌ (Timing): کسب‌وکار آینده چه زمانی به دنبال خرید است؟

۱۷.    سلسله مراتب نیازهای مزلو: فیزیولوژیکی، ایمنی، تعلق، عزت، خودشکوفایی

سلسله مراتب نیازهای مزلو

آبراهام مزلو این مدل بازاریابی را برای توضیح پنج مجموعه از نیازهای انسانی که باید به ترتیب خاصی برآورده شوند، ایجاد کرد.

این نیازها عبارتند از:

  • نیازهای فیزیولوژیک (غذا و پوشاک)
  • نیازهای ایمنی (مثلاً امنیت شغلی)
  • نیازهای عشق و تعلق (مثلاً شبکه‌های قوی، دوستی‌ها و حضور اجتماعی)
  • ‌نیاز به احترام (مثلاً احساس موفقیت)
  • نیاز به خودشکوفایی (دستیابی به پتانسیل کامل، به عنوان مثال، از طریق فعالیت‌های خلاقانه)

این تئوری اهمیت زیادی دارد زیرا به کسب‌وکارها کمک می‌کند تا انگیزه مشتریان را برای ایجاد مارکتینگ عاطفی مرتبط که با مخاطبان هدف آنها صحبت می کند، کشف کنند.

۱۸.    ماتریس رشد-سهم: ستاره‌ها، گاوها، سگ‌ها، علامت‌های سوال

ماتریس رشد-سهم

ماتریس رشد-سهم توسط کارمندان شرکت BCG ایجاد شد و توسط بنیانگذار این شرکت، بروس دی هندرسون (Bruce D. Henderson)، در مقاله‌ای با عنوان “پورتفولیوی محصولات”عمومیت یافت.

این مدل بازاریابی، یک چارچوب مدیریت پورتفولیو است که به کسب‌وکارها کمک می‌کند تا تصمیم بگیرند کدام یک از مشاغل یا محصولات مختلف خود را در اولویت قرار دهند. با تشویق آنها به بررسی عوامل مختلف مانند رشد صنعت و سهم نسبی بازار برای ارزیابی پتانسیل رشد کسب‌وکار/محصول به کسب‌وکارها کمک می‌کند.

۱۹.    نظریه چرخه عمر محصول: مقدمه، رشد، بلوغ، افول و گسترش

نظریه چرخه عمر محصول

تئوری چرخه عمر محصول مجموعه‌ای از استراتژی‌ها است که در طول چرخه عمر محصول استفاده می‌شود (از زمانی که به مخاطبان خود معرفی می‌شود تا زمانی که از قفسه‌ها حذف می‌شود یا کنار گذاشته می‌شود).

این چرخه حیات به پنج مرحله اصلی تقسیم می شود: مقدمه، رشد، بلوغ، زوال و گسترش.

این چارچوب با کمک به مدیریت استراتژی‌ها در طول چرخه عمر محصول، به شما امکان می‌دهد تا تصمیمات آگاهانه بگیرید و بازگشت سرمایه و سودآوری را در طول چرخه عمر افزایش دهید. همچنین به شما کمک می‌کند تا وفاداری مشتری/کاربر، شهرت تجاری و جذابیت محصول را حفظ و بهبود بخشید.

۲۰.   چرخه حیات پذیرش نوآوری: نوآوران، پذیرندگان آغازین، اکثریت پیشگام، اکثریت پیرو و دیرپذیران

چرخه حیات پذیرش نوآوری

این مدل یک مدل منحنی زنگی است و توضیح می‌دهد که دسته‌های مختلف مردم چگونه به ایده‌ها و محصولات جدید واکنش نشان می‌دهند و آن‌ها را می‌پذیرند.

این مدل مارکتینگ به کسب‌وکارها کمک می‌کند تا متوجه شوند که چگونه می‌توانند یک ایده/محصول را از نوآوران به پذیرندگان آغازین، اکثریت پیشگام، اکثریت پیرو و دیرپذیران گسترش دهند. دانستن اینکه چه کسی محصول شما را پذیرفته است به شما کمک می‌کند تا برای انگیزه‌های آنها برنامه‌ریزی کنید.

۲۱.    چارچوب GOST: اهداف بلند مدت، اهداف کوتاه‌مدت، استراتژی‌ها و تاکتیک‌ها

چارچوب GOST

چارچوب GOST که توسط Peter Gollwitzer توسعه یافته است، جزئیات مهم و کم‌اهمیت را برای تبدیل اهداف به بینش عملی متمایز می‌کند. این چارچوب که برای برنامه‌ریزی استراتژیک حیاتی است، مسئولیت‌پذیری را ممکن می‌سازد و اقدامات هدفمند را هماهنگ می‌کند.

GOST به موارد زیر تقسیم می شود:

  • اهداف بلندمدت (Goals): یک نتیجه گسترده و محدود.
  • اهداف کوتاه‌مدت (Objectives): توصیف خاصی از نتیجه مورد نظر.
  • استراتژی‌ها (Strategy): یک برنامه‌ی اقدام گسترده.
  • تاکتیک‌ها (Tactics): اقدامات کوچک‌تر و خاص که برای رسیدن به یک هدف انجام می‌شود.

۲۲.   دایره طلایی سینک: چرا، چگونه، چه چیز

دایره طلایی سینک

دایره طلایی که توسط سایمون سینک (Simon Sinek) ابداع شد، یک تئوری توسعه کسب‌وکار است که بر مفهوم “چرا” در رابطه با مصرف‌کنندگان متمرکز است. همانطور که سینک می‌گوید: ” مردم کاری که انجام می‌دهید را نمی‌خرند؛ بلکه دلیل [و چرایی] انجام آن را می‌خرند”.

نظریه او به سه دایره متحدالمرکز تقسیم می‌شود:

  • چرا به هدف شما اشاره دارد.
  • چگونه به فرآیند شما اشاره دارد.
  • آنچه به محصول شما اشاره دارد.

بر اساس یافته‌های علوم اعصاب، پاسخ به سوال “چرا در این کسب‌وکار هستید؟” به علاقه‌مندی می‌پردازد و مشتریان را به شیوه‌ای معنادارتر جذب می‌کند.

۲۳.   چارچوب ارزیابی یکپارچه AMEC: ورودی‌ها، فعالیت‌ها، خروجی‌ها، برداشت‌ها، نتایج و تأثیر سازمانی

چارچوب ارزیابی یکپارچه AMEC

چارچوب ارزیابی یکپارچه (IEF) که توسط AMEC (انجمن بین‌المللی اندازه‌گیری و ارزیابی ارتباطات) ایجاد شده است، شاغلین را از طریق برنامه‌ریزی، اجرای استراتژی و ارزیابی نتیجه راهنمایی می‌کند.

این چارچوب به هفت بخش تقسیم می‌شود:

  • اهداف: اهداف سازمانی را تعریف کنید و اندازه‌گیری تأثیر را در نظر بگیرید.
  • ورودی‌ها: مخاطب هدف، منابع مورد نیاز و بودجه را تعیین کنید.
  • فعالیت‌ها: مشخص کنید چه فعالیت‌هایی انجام شده است (مانند آزمایش، تحقیق، تولید محتوا).
  • خروجی‌ها: معیار کمی و کیفی محتوای تولید شده را بررسی کنید.
  • برداشت‌ها: پاسخ مخاطبین هدف را اندازه‌گیری کنید.
  • نتایج: اندازه‌گیری تأثیر ارتباطات مخاطب هدف – آیا درک افزایش یافته است؟ آیا نگرش‌ها تغییر کرده است؟ آیا اعتماد افزایش یافته است؟
  • تأثیر: در نهایت، تأثیر اهداف سازمانی را ارزیابی کنید.

این هفت بخش با هم، اصول اولیه بازاریابی را عملیاتی می‌کنند تا یک ارزیابی معنادار را بیان کنند.

امیدوارم که این مطلب در مورد انواع مدل‌های مارکتینگ برای شما مفید بوده باشد. منتظر نظرات شما در بخش کامنت‌ها هستم!

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا